یک سفر با تاریخ
الموت
شكوه طبيعت ♣ فراز تاريخ
◄ سرزمين الموت
الموت بخشي از حوضه آبريز كاسپين است كه در شمال شهر قزوين و شمال غرب فلات مركزي ايران قرار دارد. گستره دره الموت غربي شرقي است و از پل انبوه در شمال غرب، هم مرز با گيلان به طول جغرافيايي 50،000 درجه و عرض جغرافيايي 36،40 درجه و ارتفاع 1300 متر از شمال شرق به آخرين روستاي اين منطقه ( اواتر و روستاي پيچ بن) هم مرز با مازندران به طول جغرافيايي 46،50 درجه و عرض جغرافيايي 24،36 درجه و به ارتفاع 2740 متر مي باشد. دره الموت از شمال و غرب به استان مازندران، از جنوب به كوه هاي طالقان و آبيك از جنوب شرق و غرب به قزوين محدود مي شود. دره الموت در تقسيمات جغرافيايي به دو منطقه رودبار الموت (الموت شرقي) و رودبار شهرستان (الموت غربي) تقسيم شده است. رودبار الموت به مركزيت معلم كلايه با 96 روستا و وسعت 885 كيلو متر مربع و با جمعيت ساكن در حدود 30000 كيلومتر مربع وسعت و با جمعيتي حدود 45000 است.
◄ زمين شناسي دره الموت
از نظر زمين شناسي سرزمين الموت مربوط به دوران سوم و چهارم زمين شناسي است. خاك آن رنگين كماني از طيف خاك هاي رنگي قرمز، خاكستري و سبز با رگه ها و لايه هاي گچي آهكي دولوميتي، گرانيت و گدازه هاي آتشفشاني، منابع فلزي، كاني، خاكي، شن، سنگ و نمك در لايه هاي بافت روسوبي – پودنگ (كنگلومرايي) مي باشد كه بخشي از آن بهره برداري شده است.
◄ دره الموت سرزمين بن بست كوهستاني پياله شكل بسته اي است كه دهانه آن به دشت حاصلخيز قزوين گشوده مي شود و در دامنه البرز مركزي جاي دارد. اين دره بسان پل و گذرگاهي بين سرزمين «ورا البرز» و دشت هاي «پاي كوه البرز» است، و با شبكه راه هاي متعدد هزار پيچ كوهستاني و محلي به شمال دسترسي دارد، و سرنوشت آن در طول تاريخ از يك سو با دشت قزوين و از سوي ديگر با مازندران . گيلان (طبرستان و ديلمان) پيوند داشته است. بلندي ها و كوه هاي سر به فلك كشيده البرز در دو سوي دره الموت، اين سرزمين را «دژ پادگان» و پناهگاهي تسخيرناپذير ساخته است. اقليم آن آميزه اي از كوهستان هاي حاشيه درياي كاسپين و نواحي كوهستاني حاشيه جنوبي رشته كوه البرز مركزي است كه داراي آب و هوايي معتدل و سرد در بخش هاي پست و در كوهپايه ها و كوهستان سرد است.
◄ كوه ها و بلندي هاي الموت
شمال شرقي اين سرزمين كوهستاني چشم انداز شاخه غربي علم كوه به نام «انگشت خدا» ست كه نگاه قدسي انسان به طبيعت است. در پسكرانه الموت شاه البرز با قلل پنج گانه آن به ارتفاع 4220 متر خود نمايي مي كند. ميانگين ارتفاع رشته كوه هاي دره الموت حدود 3600 متر است. كوه سلمبار و سيالان با ارتفاع 4200 متر در اين دره هميشه پوشيده از برف است. از ديگر بلندي هاي آن خشچال با 4000 متر، شاتان، هودكان و شير كوه و دره اندج است، اين كوه ها با دره ها، غارهاي طبيعي و مصنوعي جايگاه بناي دژها و پناهگاه پرورش آموزه ها، عقايد ديني و مذهبي منطقه مي باشد. چنانچه نخستين ورود گاه حسن صباح دره اندج و شايد كه زيستگاه پنهاني وي، اين غارها و دواطاق تراشيده شده در سنگ به نام دولوكان بوده است؛ اين بلندي هاي طبيعي دژ گونه، جزئي از سازه معماري دفاعي دژها را تشكيل داده و منظرگاه و چشم انداز آنان بخشي از ميراث طبيعي با ارزش منطقه به شمار مي آيد. اين ارتفاعات در معماري امامزاده ها نيز بي تاثير نبوده است. امامزاده حسن سپهسالار خشكه چال، امامزاده و قدمگاه آتان و مكانهاي مقدس الموت كه به اين صخره ها سيماي قدسي و الهي بخشيده است.
![]()
◄ روستاها و آبادي ها
آبادي ها و روستاهاي كوچك و بزرگ در طول دره الموت به شكل خوشه اي پراكنده شكل گرفته اند. اين آبادي ها به صورت لكه هاي سبز زمردي در دره جلوه مي نمايد. زماني كه مه دره را فرا مي گيرد اين آبادي ها مانند سيارات در فضا معلق مي گردند.
![]()
◄ انسان، زندگي، الموت
آنچه به دره الموت ارزش بخشيده روح انساني – ايراني است كه در آن جريان دارد. انسان با برداشت آگاهانه و يا ناخودآگاه خود در اين سرزمين در طي تاريخ از همه توانمندي هاي آن بهره جسته است. مردم اين دره با شناخت و برداشت آگاهانه از توانمندي هاي طبيعي آن توانسته اند خود را با طبيعت وحشي و دست نخورده سازگار كنند. با پشتوانه باور و ايمان قوي توانسته اند زيستگاه هايي با اقتصاد خودبسنده بنا نهند. برپايي دژها برفراز بلندي هاي شكوهمند با پرتگاه هاي سهمگين نشان كاميابي انسان از طبيعت است. انسان الموتي سخت كوش و پرتلاش در طي هزاره ها باخودبسندگي و باور، سرنوشت خود را رقم زده است.
◄ سرزمين مقدس الموت
وجود درخت مقدس خونبار زرآباد، صدها امامزاده در آبادي ها و بيش از 170 سال حضور پيروان مذهب شيعه اسماعيلي در منطقه و عشق به امام علي و امام حسين (عليه السلام) با برگزاري مراسم مذهبي در اين دره به آن سيما و ويژگي تقديس داده است و ميراث معنوي اين سرزمين را به وجود آورده اند.
◄ زمان؛ ميراث تاريخي
سرزمين الموت با ويژگي اقليمي مناسب و موقعيت خاص جغرافيايي حداقل از دوم پيش از ميلاد زيستگاه مردم بوده است. مطمئنا اين دره در دوره تاريخي از مناطق مهم به شمار مي آمده. گفته مي شود بناي اوليه بسياري از دژهاي منطقه در اين دوران ساخته شده است. طبق نوشته هاي تاريخي در سده هاي نخست اسلام اين منطقه بخشي از سرزمين ديلم بشمار مي آمده و تحت فرمانروايي ديلم چون ملوك جستاني بوده است.
حسن صباح رهبر فرقه نزاريه اسماعيليان كه زندگي وي با افسانه در آميخته است، گويند دوران كودكي اش همزمان با سلطنت مسعود غزنوي (421-433) هجري- قمري بوده است. پدرش علي بن محمد بن جعفربن حسين بن محمد بن صباح حميري عربي يمني تبار از مردم كوفه بود. وي از كوفه به قم، شهر شيعه نشين مهاجرت كرد، پس از قم به ري رفته و حسن در آنجا زاده شد و بر مذهب شيعه اثني عشري تعليم و تربيت يافت. در ري كه از مراكز فعاليتهاي اسماعيلي بود، حسن صباح كيش اسماعيلي را پذيرفت.او براي آموزش بيشتر به قاهره رفت. وي از سال 471-473 در مصر به تعليم پرداخت. در طي نه سال بهد وي براي اشاعه كيش خود در داخل اين مسافرت هاي زيادي كرد.
◄ دوران اسماعيليه- دوران حسن صباح بنيان گذار بلده الاقبال الموت- دارالملك الموت
در سال 483 هجري قمري، حسن صباح، رهبر فرقه نزاريان اسماعيليه در ايران، سرزمين الموت را كه كليد دروازه ديلمان تا گيلان بشمار مي آمد و مكاني صعب العبور و غيرقابل دسترس با وجود استحكامات طبيعي كوهستاني بود، به عنوان پايگاه مبارزه و تبليغ و جذب پيروان در ايران برگزيد. نخستين ورودگاه او به الموت، دره اندج بود. حسن صباح دره الموت را بلده الاقبال ناميد. دژها يا دارالهجره به صورت «دژشهرك ها» به مدت نزديك به دو سده كانون و پايگاه مبارزه و تبليغ ديني بوده است. دره الموت در سال 654 هجري قمري پس از دو سده مقاومت در زمان ركن الدين خورشاه آخرين فرمانرواي اسماعيليان تسليم هلاكوخان مغول گرديد.
فرآيند نزديك به دو سده حضور و فعاليت اسماعيليان در اين منطقه بناي دژهاي بي شماري در اين سرزمين است. در دره الموت نزديك به 20 «دژشهرك ها» در بلندي هايي تحسين برانگيز با پرتگاه هاي سهمگين و هولناك به جامانده از دوران فرمانروايي اسماعيليه در منطقه، يادگار ماندگاري از اين دوران است. نام آورترين اين دژها: دژ حسن صباح (دارالملك) كه « مركز و هسته اصلي منظر فرهنگي الموت است » شيركوه، نويزر شاه گرمارود، دژ شمس كلايه، قسطين لار، ايلان، شهرك، دژ آوه، و دژ لمبسر در رودبار شهرستان كه (نايب الحكومه و زمستان گاه الموت) است. مجموعه زنجيره اي اين دژها كه بر سر راه هاي دسترسي به دره الموت بنا شده است، محدوده منظر فرهنگي الموت را كه منطبق با محدوده طبيعي و تاريخي آن است تعيين و مشخص كرده كه هسته اصلي اثر، دژ حسن صباح و منظر فرهنگي وابسته به آن است.
◄ دژهاي الموت
♣ دژ حسن صباح مركز فرمانروايي دارالملك الموت
♣ دژ لمبسر نايب الحكومه و زمستان گاه فرمانروايان در رازميان
♣ دژ شيركوه
♣ دژ نويزرشاه گرمارود
♣ دژ شمس كلايه
♣ دژ آوه
♣ دژ اندج
♣ دژ قسطين لار
◄ كاخ دژ الموت (دژ حسن صباح) / دارالملك الموت
بر پايه متون تاريخي دژ حسن صباح «دارالملك الموت» و مركز فرمانروايي دولت نزاريان است. گفته شده كه يكي از ملوك جستاني از زيديان علوي در سال 246 قمري به نام "الداعي الي الحق حسن بن زيد" بر كوهي در دره الموت دژي بنا كرد كه همان دژ حسن صباح بوده است. گويند حسن صباح، رهبر فرقه نزاريه اسماعيليان در ايران، در سال 483 قمري كه حروف اله موت به حساب جمل تاريخ صعود اوست بر الموت، به نام دهخدا برآن سكونت يافت و به سه هزار دينار زر، دژ الموت را از مهدي علوي زيدي با آميزه افسانه به اندازه چرم گاو خريداري كرد. حسن صباح به مرمت و تجديد بناي قلعه پرداخت، استحكامات آن را تعمير و مخازن و منابع تامين آب آن را اصلاح كرد. شبكه آبياري و كشت غلات را در دره الموت گسترش داد و بهبود بخشيد و درختان بسيار در آنجا كاشت و بهشت تمثيلي را بنا كرد. با ديدگاهي خردمندانه در الموت كتابخانه هاي قابل توجهي تاسيس شد كه نه تنها همه گونه كتب و نوشته هاي ديني از جمله آثار اسماعيلي در آنها بود بلكه نوشته ها و آلات و ابزار علمي نيز در آنها يافت مي شد. اسماعيليان به رشته هاي مختلف علم و دانش علاقمند بوده اند. دانشمندان نامور و بزرگ مسلمان همچون خواجه نصير طوسي به مدت 22 سال در الموت دانش آموخت و شايد رصدخانه مراغه كه طرح و نقشه آن از اوست از روي پيش نمونه اي كه در الموت بده است، بنا شده باشد.
![]()
دژ حسن صباح هسته اصلي و مركز منظر فرهنگي الموت در شمال شرق روستاي گازرخان از توابع معلم كلايه است. بقاي دژ در دامنه كوه جنوب غربي هودكان از رشته كوه البرز مركزي برروي صخره اي كشيده پودنگي كنگلومرائي با دره ها و پرتگاه هاي سهمگين در پيرامون قرار دارد. اين صخره ارتفاعي 220 متر از زمين هاي اطراف دارد و بلندي آن از سطح آبهاي آزاد 2163 متر است. اين صخره دژ مانند بخشي از معماري و استحكامات دژ به شمار مي آيد كه تسخير ناپذير و غيرقابل نفوذ بوده است و با ديده باني هاي بي شمار در تمام جبهه ها، برجكها و ديوارهاي حفاظتي داشته كه پايداري آن را تقويت مي كرده است. وسعت اين دژ بيش از 20000 متر مربع است كه برروي شيب صخره در سطوح مختلف آن بناهاي مورد نياز دژ بنا شده است و از تمامي شيبها و سطوح بهره برداري كامل شده است. تخمين مي زنند 8000 مرد و 900 چهارپا در قلعه مي زيستند.
به علت متروك شدن و شرايط جوي در طي زمان به كلي اين دژ ويران شده و تنها بقاياي ديوارها و برجهاي شكسته آن باقي مانده است. بقاياي ديوارها و برجها و ديده باني هاي سنگي با ملاط گچ بر پيرامون صخره ديده مي شود. پيش از كاوش ها، سطح قلعه با خاك پوشيده و سطحي نامشخص و ناهموار داشت از سال 1381 با كاوش هاي هر ساله بخشي از آثار مشخص گرديده كه با اين كاوشها بازسازي و بازنمائي معماري دژ و دوره هاي آن امكان پذير شده است. دژ داراي دو بخش «قلعه بالا» و «قلعه پايين» است، بخش قلعه پايين داراي پلكان و شيب پله محدود در دو ديواره محافظتي، دروازه با برج هاي ديده باني و اطاقك هاي محل زيست و كارگاه است. بخش قلعه بالا با ديواره و برج هاي جنوب شرقي با ارتفاعي بيش از 16 متر بلندتر از دژ پايين است و با مسير پلكان با 14 پا خور با اطاقهاي نگهباني دو طرف به بالا راه مي يابد. بالاي سطح «دژ بالا» مقر اصلي فرمانروايان اسماعيليه در طي 170 سال بوده است كه آثار آن در زير ساخت و ساز دوره هاي (صفوي . قاجار) مدفون است كه طي كاوش هاي هفت ساله بخشي از ويرانه هاي آن به دست آمده است. دژ بالا را مي توان به سه بخش مجزا تقسيم بندي كرد: ديوار، برج، بارو و پلكان اصلي و صحن و سر در اصلي با جهار صفه؛ ايوان شمالي با سر در آجري پركار، صحن چهارگوش مياني با سردابه در ميان صحن، ايوان جنوبي با سر در بلند با ارتفاع باقيمانده 5 متري از آن با آجركاري هاي پركار دوره اسماعيليه با سه دوره ساختاري (سده 5-6-7 هجري دوره اسماعيليه) كه احتمالا محل اقامت و همچنين مسجد فرمانرواي دژ (حسن صباح و جانشينان وي بوده است) و دو تالار جانبي شرقي و غربي است كه معماري با شكوه آن يادآور و قابل قياس با كاخ خلفاي بغداد و بناهاي هم زمان آن است.
♪ مخزن آب
بر شيب غربي، در ارتفاع 2135 متري از سطح دريا مخزن آبي به طول 40/12 متر و عرض 20/3 تا 75/1 متر و حدود 4 متر عمق است كه به طور ثابت در آن هميشه آب وجود دارد. عمق آن در تابستان حدود 2 متر است در غرب آن اطاق يا انباري كنده در سنگ است كه در آن درخت انگوري روئيده است كه بر پايه افسانه هاي مردمي حسن صباح اين درخت را كاشته است.
◄ دژ لمبسر
قلعه شهر لمبسر «نايب الحكومه و زمستان گاه الموت» با بيش از 6 هكتار وسعت بزرگترين دژ سرزمين الموت است و در سه كيلومتري شمال شرقي رازميان در الموت غربي (رودبار شهرستان) قرار دارد كه بر بلندي در دامنه جنوبي زردچال قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دريا 1225 متر و از سطح دره هاي پيرامون 100 متر است، دره هاي عميق نينه رود ولمه در دسترسي به دژ را از شرق و غرب غير ممكن ساخته است.گستره دژ شمال شرقي – جنوب غربي است. درازاي آن 500 متر و پهناي آن نزديك به 160 متر است و داراي دو بخش قلعه پايين و قلعه بالا است، كه 150 متر از يكديگر اختلاف سطح دارند و داراي دو دروازه شمال شرقي و جنوب غربي است. بقاياي ديوارها و برج هاي عظيم با قطري بيش از يك متر در بخش جنوب شرقي و جنوب غربي به جاي مانده است و نزديك به 13 مخزن آب و انبار ذخيره كه در سنگ كنده شده در جاي جاي قلعه ديده مي شود. تاريخ بناي اصلي قلعه را به پيش از اسلام نسبت مي دهند. كيا بزرگ اميد يكي از داعيان اسماعيليه و يار حسن صباح كه پس از درگذشت او جانشين و فرمانرواي الموت گرديد، اين قلعه را در بيستم ذي القعده سال 489 تصرف كرد. اين قلعه جايگاه مهمي در تاريخ الموت در طي 170 سال فرمانروايي اسماعيليان در الموت داشته است تا جايي كه در مقابل محاصره و يورش مغولان چند سال پايداري كرد.
◄ قلعه شير كوه
اين قلعه كه بيدلان نيز خوانده مي شود در نزديكي روستاي باغدشت و بر فراز قله اي به ارتفاع 1851 متر از سطح دريا واقع شده است، كه بر دروازه (طالقان-الموت) قرار گرفته و به خاطر تسلطش بر سراسر منطقه، گلوگاه مهمي براي رويارويي با مهاجماني است كه به دره گام مي گذارند. راه دسترسي به دژ بيدلان بسيار دشوار است و به دره هايي با عمق بيش از 600 متر منتهي مي گردد و با ديوارهاي بلند و برج هاي مستحكم تسخيرناپذير مي باشد. غيراز بقاياي ديواره ها، هشت مخزن بزرگ آب با عرض تقريبي 75/1 و درازاي 6 تا 16 متري در دل سنگ كنده شده اند، برج ها، گذرگاه سرپوشيده و سنگرهاي نگهباني كنده شده در دل تخته سنگها را بايد از بقاياي دژ شيركوه نام برد.
◄ كاروانسراي پيچه بن
كاروانسرا يا پناهگاه زمستاني كوهستاني پيچ بن در پايانه شمال شرقي سرزمين الموت بر سر راه قديم الموت به تنكابن قرار دارد. چشم انداز زيباي آن مشرف بر دره سلمبار مازندران است. زير بناي آن 242 متر مربع است و داراي 5 اطاق و يك اسطبل است و از سنگ و ملاط گچ بنا شده است. از سال 1383 پايگاه ميراث فرهنگي الموت اين كاروانسرا را به منظور بهره برداري با كاربري پيشين مرمت و بازسازي كرده است.
◄ غارهاي طبيعي الموت
غارهاي طبيعي بيشماري در منطقه الموت وجود دارد كه بعضي از آنها زيستگاه انسان در طول تاريخ بوده است. چون غارهاي دلوكان و اندج در رودبار الموت، ميلك و اكوجان در رودبار شهرستان و غار سفيد آب در 4 كيلومتري شمال روستاي سفيد آب، در دل كوه سفيد چشمه به ارتفاع تقريبي 2400 متر از سطح دريا غار شگفت انگيز سفيد آب واقع شده است. اين غار به خاطروجود آب بسيار، دهليزهاي عمودي فراوان- كه فرود بعضي چاه روهاي آن به عمق پنجاه متر مي رسد- استالاكتيت و استالاكميت هاي جوان و بافت هاي گل كلمي در سطوح مختلف آن مورد توجه غارنوردان و توريست هاي ماجراجو است. زمين شناسان بر اساس سنگ هاي آهكي رسي مربوط به سازند روته سن غار سفيد آب را بين 250 تا 290 ميليون سال تخمين زده اند. غار ولي در پنج كيلومتري جنوب غربي روستاي گشنه رود از بخش رودبار شهرستان در ارتفاع 1620 متري قرار دارد كه حدود 250 ميليون سال قبل بر اثر انحلال سنگهاي آهكي سازند روته تشكيل شده و متعلق به دوره پرمين و اواخر دوران اول زمين شناسي است. اين غار از نوع مرطوب بوده و داراي يك تالار اصلي و چند تالار فرعي به مساحت حدود يكصد متر و ارتفاع بيست متر مي باشد كه هوايي ساكن و سرد دارد. بعضي از شواهد از انسان زي بودن اين غار در گذشته هاي دور حكايت دارد.
◄ آرامگاه هاي سنگي حسن آباد و شاه كوه
در گورستان قديمي دامنه شاه كوه و روستاي حسن آباد كه در كنار شاهرود واقع شده سه بناي سنگي وجود دارد كه به دوران پيش از اسلام منسوب است. آرامگاه سنگي حسن آباد بر پايه مكعب مستطيلي به طول 80/5 و عرض 50/4 متر بنا شده و كنبدي مخروطي شكل به ارتفاع 4 متر را به وجود آورده كه شكل آن از داخل به صورت هرم است.
◄ آبهاي الموت
رودهاي بيشمار بزرگ و كوچكي در دره الموت جريان دارد كه سرچشمه زندگي و هستي در اين دره مي باشند. رود الموت و اندج رود در منطقه اي در شيركوه به نام دوآب در شاهرود كه رود اصلي دره الموت است با شاخه ديگر نينه رود به مي پيوندند و نهايتاً به سفيدرود مي ريزد كه در پايان به درياي كاسپين (مازندران) سرزير مي شوند. آبراهه هاي ديگر دره، تارولات، آتان رود، اندج رود، گزا رود و چشمه سارهاي فراوان در دامنه كوهسارها است.
![]()
◄ درياچه اوان
درياچه زيباي اوان كه چون نگيني فيروزه اي در حلقه چهار آبادي اوان، وربن، زواردشت و زرآباد مي درخشد 1800 متر از سطح دريا بلندتر و بيش از 70000 متر مربع وسعت دارد. سرچشمه اين درياچه چشمه هاي موجود در كف درياچه مي باشند و به شكل حفره اي است كه عميق ترين بخش آن به عمق 5/7 متر در جنوب شرقي درياچه است. اين زيستگاه با گونه هاي جانوري چون انواع ماهيان قزل آلاي رنگين كماني، كپور، اردك ماهي، خرچنگ، لاك پشت، اردك هاي وحشي، پرندگان و حشرات چون سنجاقكها و تيره هاي گياهي متنوع چشم انداز شگفت انگيزي است كه آرام بخش و پذيراي گردشگران مي باشد.
![]()
◄ جانوران الموت
بخشي از طبيعت اين دره حاصلخيز و رمز آميز، جانوران وحشي و اهلي آن است. وجود جانوران وحشي چون پلنگ، خرس، گراز،خرگوش، راسو، بزكوهي، شغال، كل و پرندگان شكاري چون عقاب كه گونه كمياب سفيد آن در الموت ديده مي شود و همچنين گونه هاي شاهين يا به گويش محلي «ال» كه نام (الموت برگرفته از اين پرنده است) تيهو، كبك و ديگر پرندگان گوناگون و زيبا، انواع خزندگان و حشرات بي نظير پيرامون درياچه اوان، انواع زنبور عسل وحشي و پرورشي كه منابع توليد عسل بسيار مرغوب اين سرزمين مي باشد، مجموعه اي بي نظير از حيات زيست را به وجود آورده. دام پروري بخشي از اقتصاد اين پهنه است و دسته هاي كوچك رمه هاي گوسفند، بز و گاو اين منطقه خانوارها را خود كفا ساخته و به تازگي حوضچه هاي پرورش ماهي رود خانه اي منبع تازه اي براي تغذيه و درآمد مي باشد.
◄ گياهان الموت
سرسبزي و حاصلخيزي اين منطقه چشم انداز باشكوه دره را پديد مي آورد. گياهان خودروي وحشي كه داراي ارزش سرشار دارويي است در دامنه كوه ها مي رويند. كما، ناس، زيره وحشي، زرشك، تمشك، ريواس، شيرين بيان، گون و كتيرا با مصارف دارويي از گذشته به ويژه كابرد آن در دوره اسماعيليه از شهرت بسياري برخوردار است.
◄ گياهان خودرو و داروئي الموت
كشت ديمي گندم، جو و يونجه و شاليزارهاي برنج در كنار رودها و باغهاي ميوه به ويژه فندق، گردو، گيلاس، تاكستانها، درختان بيد و تبريزي كه پرده نقاشي مينياتوري را آفريده اند حاصل كاشت مردم اين منطقه مي باشد. درخت هاي خودروي زالزالك و بقاياي جنگل هاي پراكنده ارس (سرو كوهي) نيز در جاي جاي منطقه خودنمايي مي كند.
◄ هنر صنايع دستي و سوغات الموت
روستائيان در آبادي هاي پراكنده دره الموت براي رفع نيازهاي روزانه با مواد و مصالح بوم آورد هنرهاي سنتي الموت را آفريده اند. كارگاه هاي خانگي جايگاه آفرينش انواع هنرها و صنايع كاربردي است. از شمار هنر هاي دستي الموت پاچه بافي، چادرشب، ايزار يا سفره نان، كرباس، صوف يا چهارنالي، جاجيم بافي، موج بافي، جل، پن بافي، نمد مالي، قالي بافي، سبد بافي، جوراب بافي، گيوه دوزي و نجاري است. با كوشش در شناخت و مهرفي صنايع دستي سرزمين الموت و با پشتيباني براي زنده سازي اين هنر ها و به روزآمد كردن آن مي توان براي آنها كاربري و بازار تازه يافت تا پيشكش و توشه گردشگران گردد.

















با سلام خدمت همه دوستداران طبیعت بکر و دست نخورده ایران زمین.